از بهر چه من به این جهان آمده‌ام

سخن مؤلف:

انسان …این موجود پیچیده و مرموز! از زمانی که خود را شناخته همیشه این سؤال ذهنش را به خود مشغول داشته که چرا دیده به هستی میگشاید ؟ و چرا روزی چشم از آن فرو می بندد؟ چه سود به قول حکیم عمر خیام: آمدنش با گریه  و هدف از رفتنش با غصه ی دیگری چیست ؟

عمر خیام، این متفکر پرسشگر، اهیچگاه جواب درستی برای این سروده اش  نیافت؛ اعتقاد خیام بر این بود که با مرگ تمام میشویم و  سعی بر آن داشت که از لحظات  شهد شیرینی که نامش زندگی است ، لذت ببرد :

عاقبت کار جهان را نیستی میداند و دم زندگی را با معاشرت ماهرویان غنیمت می شمارد :

دیده به گیتی می گشاییم ،  اشک بر چشم خویش و  لبخند بر لب مادر ، و چشم بر هستی می بندیم در حالی که هنوز مشتاق زندگی هستیم …و فلسفه این آمدن و رفتن چیست ؟ سوالی که عارفان و شاعران و فیلسوفان همواره درپی پاسخش بوده اند …

در 60 سال اخیر، تحقیقات بسیار زیادی در کشورهای غربی صورت گرفته تا به این سؤال بسیار مهم پاسخ قانع‌کننده‌ای دهند. نویسنده بر آن است تا در این کتاب چکیده‌ای از تحقیقات خویش را به تحریر در بیاورد  .

زندگی که با گریه های شادی بخش نوزادی که چشم به مروارید غلطان زندگی می گشاید ، آغاز می شود، افتان و خیزان کودکی را سپری میکند  ، جوان می شود و عاشق ، پیر می شود و فارغ …و نهایت ! در  میان اشک و آه عزیزانش چشم از این یاقوت خیره کننده ی زندگی فرو می بندد… زندگی سراسر تلاطم و جنگ با امواج ، و در پایان همه ی خاطرات و همه ی دسترنج ها می ماند و نام آدمی برای همیشه از این کهنه کتاب پاک می شود ، چنان که انگار هییچ وقت و زمانی نبوده است ! و گمان می بریم که همه این ها رنج و مشکلات ما است که چون گردابی سهمگین ما را در خود فرو میبرد  ومشگل ذیگران هیچ نیست. همچنان که حافظ می سراید : 

موج و گردابی چنین مهیب و ها ئل                         کجا داند  حال ما سبک باران ساحل

با چشمانی گریان به دنیا هدیه می شویم ،؟ رنج می کشیم و همواره بر ان گمانیم که درد های ما مهیب و هولناک است و ناراحتی دیگران سبک باران ساحل میباشد در حالیکه هر کس گریبانگیر ناراحتی و درد خود می باشد و در نهایت با همه ی مشتاقی برای نوشیدن این شراب کهنه زندگی ، دیده از خوبی و بدی اش فرو می بندیم ….چرا ؟!!

اگر روزی پاسخ این سوال بشریت را بدانیم :

 آیا دید ما نسبت به زندگی عوض خواهد شد و اطراف خود را بهتر خواهیم شناخت؟

آیا با مشکلات زندگی برخورد معقولانه‌تری خواهیم داشت؟

آیا انسان‌های شایسته تر  و شاد تری  خواهیم بود؟

آیا اگاهی از چنین دانشی می‌تواند علم بشر را برای مقابله با بیماری ها یاری رسان باشد ؟  

 به گمان  نگارنده پاسخ تمام  این پرسش ها ، امیدوار کننده است .

و جستجو برای این پرسش بنیادی :

راستی ! با مرگ تمام می‌شویم؟ یا نبودن آغاز بودنی جدید است ؟! 

آدمی اختیار بر رویداد های زندگی اش دارد و یا با نا امیدی  چون خیام ،ما فقط بازیگر این صحنه ایم ؟! 

اگر همه ی انسان ها با هم یکی هستند و آفرینش آنها یکسان است پس چگونه هر انسانی ضریب هوشی مختص خود دارد ؟ یکی از بدو تولد ذهنی نا آرام و عقب مانده دارد و یکی می شود کاشف سخت ترین فرمول های ریاضی چون انیشتن ؟! 

خلقت آدمی یکسان نیست و مصداق شعر بابا طاهر هست و راستی دلیل چیست ؟ :

یکی را داده ای صد ناز و نعمت           یکی را نان جو آلوده در خون 

و پرسش هایی که همواره چون زنگی در ذهن آدمی به صدا در می آید : 

آیا هوش و ادراک و ضمیر ناخودآگاه انسان‌ها همه از مغز می‌آید یا دخالت  عناصر دیگری هم در میان است؟

آیا آنها که خلقتی ناقص ازلحاظ جسم دارند ، روحشان نیز در مرتبه ای پایین تر از دیگران است و یا شاید ادراکی بالاتر از همنوع خویش دارند که برای دیگران غیر قابل درک است ؟ ! ایا دلایل علمی برای اثبات روح وجود دارد؟

آیا همة انسان‌ها به‌طور مساوی خلق شده‌اند یا پس از طی راهی به نام زندگی ، عاقبت همه یکسان خواهند شد ؟ و یا هرگز مساوی نخواهند شد

چرا بعضی از انسا ن ها برای همنوع خویش نیکی وخیر میخواهند و برخی دیگر جز ظلم و شرارت باری بر دوش ندارند! چه عواملی در بروز این خصوصیات نقش دارند ؟ آنچه به عنوان ژن می شناسیم و یا خصوصیاتی که از محیط اکتسابی است ؟ و شاید عوامل دیگری نیز وجود دارند

 بهشت و جهنمی  که برای نیکوکاران و کینه ورزان انتظار می کشند  ایا واهی هست ؟ حوریان زیبا رو و یا گرزهای اتشین را در جهانی ذیگر برای عقوبت  کارمان می یابیم و یا خیر و شر در همین دنیا دامن بانی اش را خواهد  گرفت ؟! و شاید بهشت و جهنم همان باشد که در ذهن خیام می چرخیده :

و کتاب برای پاسخ به همه ی این سوالات به نثر در آمده است تا با استناد به ده‌ها مدارک علمی موجود و تحقیقاتی که در 60 سال اخیر انجام شده این موضوع بسیار مهم را بشکافد و به سؤال‌های فوق و سؤال‌های دیگری از این قبیل پاسخ گوید. این کتاب می‌تواند برای افرادی که اعتقاد به مذهبی خاصی دارند مفید باشد چراکه تمامی مذاهب پیروانشان را تشویق می‌کنند که با زمان و علم پیش بروند و از خرافه‌پرستی پرهیز کنند. همچنین می‌تواند برای کسانی که به مذهبی اعتقاد ندارند و به همه زندگی را از منظردانش می نگرند ، مفید باشد . در این کتاب به هیچ مذهبی اشاره نشده و صرفاً با اسناد به تحقیقات و مدارک موجود به سؤال‌های فوق پاسخ داده شده است.

با چندین داستان واقعی سخن آغاز می شود  ، برای قهرمان داستانها اتفاقات ناگواری روی داده است. نظیر این داستان‌ها شاید توسط بسیاری از ما یا نزدیکانمان مشاهده یا حتی تجربه شده و دلیل آن را تنها قضا و قدر می‌دانند یا حتی به خرافات و چشم زخم  ربط می‌دهند. نگارنده از این داستان‌ها فقط به‌عنوان ابزاری استفاده می‌کند که با استناد به تحقیقات اخیر به سؤالات مطرح‌شده پاسخ دهد. سپس بر اساس نظریات فیلسوفان و پژوهشگران متعدد به این مسئله خواهد پرداخت که خوشبختی چیست و انسان خوشبخت کیست؟ و آیا همة ما صرف نظر از میزان ثروتمان می‌توانیم انسان‌های خوشبختی باشیم؟ اگر جواب مثبت است چگونه؟ جواب اینپسئوال کلیدی را از میان پژوهشهایمان بیرون خواهیم کشید

 امید است  که این کتاب برگ سبزی باشد  به فارسی‌زبانان و همة ما را از خرافه‌پرستی و اعتقادات نادرستی که توسط افرادی که صرفاً برای استفادة شخصی‌شان به اسم مذهب خلق کرده‌اند ،دور بدارد.